روی صندلی خود نشست. عمهجان در حالی که با لبخند معنا داری نوشین را نگاه میکرد، به آهستگی گفت: آهان! پس ماجرا اینه! نوشین با لحن بیاعتنایی گفت: چی اینه؟ عمهجان سرش را جلو آورد و با مهربانی گفت: ببین دخترجان! ازدواج خوبه! ازدواج با یه آدم پولدار خیلی خوبه! ازدواج با یه آدم پولدار باشخصیت که دیگه نورعلی نوره! اما هر کاری راهی داره. با رنگ و لعاب و قر و اطوار که آدم نمیتونه شریک آینده زندگیش رو پیدا کنه. میتونه؟ نوشین با دلخوری و لحن تندی گفت: منظورتون چیه؟ عمهجان با صداقت گفت: منظورم اینه که پسر آقای رئیس خیلی جوان برازنده و شایستهای به نظر میاد، اما فکر نمیکنم از اون دست جوونایی باشه که گول ظاهر افراد رو میخورن و بر اساس اون تصمیم میگیرن. نوشین که دوباره مثل لبو قرمز شده بود، خشمآلود گفت: عمه دیگه دارین شورشو در میارین. من هر کاری میکنم به خودم مربوطه. شما هم… اما در همین هنگام در اتاق آقای رئیس باز شد. نوشین با عجله از جا جهید و در حالی که به در اتاق چشم دوخته بود، با لحنی که هم التماس آمیز بود و هم آمرانه به عمهاش گفت: برین عمه! برین! تو رو خدا! زود باشین. عمه خانم اخمی کرد و گفت: وا! چه بیتربیت! مگه من طاعون دارم بچه؟! نوشین که با نگرانی از در اتاق چشم بر نمیداشت، دوباره گفت: عمه! بحث نکن! برو. عمه گفت: نکنه روت نمیشه که آقای رئیس و پسرش منو با تو ببینند هان؟ به کلاس خانوم نمیخورم؟ و بعد رویش را به سمت دیگر برگرداند و با سماجت گفت: اصلا حالا که اینطور شد از جام تکون نمیخورم. دختره بیحیا! دو ترم درس خونده واسه من چه حرفهایی میزنه! آقای رئیس و پسرش صحبت کنان از اتاق خارج شدند و چند لحظه بعد پسر جوان از پیرمرد خداحافظی کرد و به دنبال کاری رفت. آقای رئیس موقع بازگشت به اتاقش متوجه حضور عمهجان شد. لبخند زنان جلو آمد و مؤدبانه سلام و احوالپرسی کرد. نوشین به اجبار، عمهاش را به آقای رییس معرفی کرد. عمهجان و آقای رئیس مشغول صحبت با هم شدند و به نظر میرسید که از صحبتهایشان لذت میبرند. بالاخره عمه خانم خداحافظی کرد و خواست برود که ناگهان گویا چیزی یادش آمده باشد، در حالی که زیپ ساکش را باز میکرد، به نوشین گفت: داشت یادم میرفت. کوفته درست کرده بودم. گفتم برات بیارم. دلم نمیخواد هله هوله بیرون رو به جای ناهار بخوری. شدی یه مشت استخون! نوشین بیدلیل خجالت کشید و سرخ شد. آقای رئیس با شنیدن اسم کوفته
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دوستان